یه روز خوب ، یه روز آروم ، یه روز ناب ، یه روز ساده و یه روز بی نظیر و...
آره امروز یه روز خاص بود میخوام اول از طبیعت شروع کنم آسمون آبی و صاف بود و چندتا تکه ابر سفید تو آسمون بود که هر لحظه یه شکلی داشتن من اول که نگاه کردم شکل هواپیما بود بعد از یه مدت دیگه که به آسمون نگاه کردم شکل یه قلب شده بود یه قلب پاک و سفید...خورشید تو آسمون می درخشید ما زیر یه درخت بید یه جای دنج نشسته بودیم نور خورشید از لا به لای برگهای بید خودشونو به ما می رسوندند آره این نور مثل ِ نور امید ِ که همیشه تو زندگیمون بوده و هست در مقابل یه دریاچه زیبا که با حرکت قایق گاهی پر جنب و جوش و بعد آروم ِ آروم درست مثل ی زندگی که گاهی آروم و گاهی پر جنب و جوش،( اما متاسفم واسه آدمایی که حتی به طبیعت به این زیبایی احترام نمیذارن متاسفم واقعا جای تاسف داره ........)
من توی این طبیعت زیبا و آروم به تمام اتفاقاتی که به من تا به امروز گذشته فکر کردم به همه ی اونهایی که حالا فقط خاطراتشون باقی مونده امروز از درونم آرومم واقعا خدا را شکر می کنم بابت همه چیز . توی تمام زندگیم واقعا وجودش را حس کردم چقدر به من نعمت داده و من اونطوری که شایسته بوده ستایشش نکردم خدایا منو ببخش به خاطر اینکه کوتاهی کردم ، ازت معذرت میخوام ، ببخش ببخش ببخش ببخش...
خوشحالم که خانواده ای دارم که واقعا دوستشون دارم و قبل از هر نسبتی باهاشون دوستم خدایا شکرت.
خدایا من همیشه تو را داشتم فقط تو پس امیدوارم امسال هم واسم سرنوشت خوبی رقم زده باشی چیزی که به صلاح منه.( خدایا امیدوارم از من راضی باشی.)
امیدوارم امسال سالی پر از موفقیت باشه.
اگر دیوانگی کردم دلم خواست
زخود بیگانگی کردم دلم خواست
اگر که اعتماد چشم بسته به خصم خانگی کردم دلم خواست
اگر تا اوج خودسوزی پریدم نظر کرده به بال ِ عشق بودم
اگر لب تشنه از دریا گذشتم به دنبال ِ زلال ِ عشق بودم
اگر دیوانگی کردم دلم خواست
زخود بیگانگی کردم دلم خواست
بغیر از من ، خود ِ خوش باور ِ من کسی منت نداره بر سر من
کسی حال ِ مرا هرگز نفهمید دلیل گریه هایم را نپرسید
گناهه عالمی را بردم از یاد ، گناهم را کسی بر من نبخشید
کسی بر حلقه ی این در نکوبید ، من و شب پرسه های تلخ ِ تردید
در آن دریای بی پایان ظلمت صدای یار بیداری نپیچید
بغیر از من ، خود ِ خوش باور ِ من کسی منت نداره بر سر من
در آن تنهایی ِ بی رحم و ممتد به دلداری کسی از در نیامد
من ِتنهای ِمن تنها کسی بود که هر شب در اتاقم پرسه می زد
اگر چه از شما خانه خرابم دچار یاوه های بی جوابم
به خود اما به آنهایی که باید بدهکاری ندارم بی حسابم
پشیمان نیستم از آنچه بودم
پشیمان نیستم از ماجرایم
همین هستم همین خواهم شد از نو
اگر بار دگر دنیا بیایم